-
Saturday, 10 October 2020، 05:30 PM

احتمالا همهی ما به این جمله برخوردهایم که (نظر هر کسی محترم است) یا (هر نظری محترم است) و یا اینکه (هرکسی حق دارد نظری داشته باشد و اظهارش کند) از آنجایی که گفتمان های عمومی به سرعت درحال رشد است، چنین نظریهای بیشتر میتواند آسیب زا باشد تا کمک کننده.
به یاد دارم که با دوستم درحال بحث سر مسئلهای بودیم، در انتهای آن که مغلوب شده بود و تقریبا جایی برای ادامه وجود نداشت، با این عبارت از خود دفاع کرد که نظر هر کسی محترم است. و این مقدمه شد تا ادامه یابد و آنقدر ادامه پیدا کرد که دیگر در انتها نفمیدیم بحث اصلی سر چه بوده و چه میگفتیم اصلا. فلذا فکر میکنم این عبارت بیشتر زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که در بحث بخواهیم یک طرف گفت و گو را به تنگنا و بنبست ببریم. عیب چنین عبارتی این است که اغلب برای باور هایی بکار برده میشود که باید آنها را کنار گذاشت و در عین حال میلی به این کنار گذاشتنشان نداریم. فکر میکنم چنین نظریهای باعث میشود تا حد ممکن افراد از "آنچه اتفاق افتاده"و"آنچه هست" روی بیاورند به "آنچه گمان میکنند" یا " آنچه شنیده/دیدهاند" کمترین آسیب چنین تغییر و چرخشی میتواند این باشد که حقیقت و آنچه که حقیقت نامیده میشود، بدل شود به امری نسبی و موردی، که ممکن است کسی آن را قبول کند و دیگری نه! و با مردمی که همهی خوب و بد ها و حقایق را نسبی میدانند نمیتوان زندگی کرد اصلا. دگر اینکه چنین نظریهای باعث میشود در بین افراد متخصص و غیرمتخصص همسانی و برابری یکسان کاذبی شکل بگیرد، برابری که دو طرف را به یک اندازه معتبر میداند.( برای مثال به نظر فرد متخصص همان میزان بها داده شود که یاوه گویی درباره تخت بودن زمین!) و این حتی میتواند نوعی بیاحترامی به علم باشد.
حال از شما دعوت میکنم که به واکاوی یک نظر بپردازیم. برای این امر دست به دامن افلاطون شدم تا به تعریفی کامل و جامع دست پیدا کنم. افلاطون میان نظرات یا باورهای رایج و معرفت یقینی تمایز قائل میشد، و این تمایز امروز نیز همچنان کارآمد است:
یک نظر، درجهای از ذهنگرایی و عدم قطعیت با خود دارد؛ اما مسئله اینجاست که دامنۀ «عقیده» از ذوقیات یا سلیقهها شروع میشود و کشیده میشود تا عقایدِ مربوط به مسائلی که برای غالب افراد پر اهمیت است، مانند مصلحتاندیشی یا سیاست، و ادامه مییابد تا همۀ دیدگاههایی که از تخصصهای فنی ریشه میگیرند، مثلاً نظرات قانونی یا علمی.
بنا بر این گفتهی افلاطون میتوان نظریات را به سه دسته تقسیم بندی کرد:
- نظریاتی حاصل از ذهن گرایی، که عدم قطعیت با آنها همراه است
- نظریاتی درباره مسائلی که برای اغلب افراد پر اهمیت است
- نظریاتی که محصول تخصص های فنیست
با توجه به دسته بندی فوق دربارۀ نوع اول نظرات، اصلا نمیشود بحث و استدلال کرد. احمقانه و مضحک است اصرار کنیم اشتباه است که فکر میکنید فلان پیتزا خوشمزهتر از برگر است و یا اینکه رنگ آبی بهتر است از بنفش.. و بنظرم این مورد اول میتواند یکی از ریشه های شکل گیری چنین عبارتی باشد. افراد نظریات مورد اول را به کل نظریات تعیمیم میدهند و به این نتیجه میرسند که به طور ضمنی عقاید نوع دوم و حتی عقاید نوع سوم را نیز غیرقابلبحث و استدلال بدانند، و اینجاست که صاحبان فرضیه تخت بودن زمین در مقابل دانشمندان عقاید خودشان را «محترم» قلمداد میکنند.
یکی دیگر از منشا های شکل گیری چنین عبارتی، بحث احترام به حقوق افراد است، حقوق انسانها، آزادی بیان و حق رای و این چنین مباحث! که من فکر میکنم کمی زیاده روی است اگر ما بخواهیم این حق بزرگ را به همه بدهیم که بخواهند هر نظری داشته باشند، و بدون اینکه بخواهند درست یا غلط بودنش را مورد سنجش قرار دهند آنرا همه جا مطرح کرده و حمل کنند با این ایده که نظر من «محترم» است.
از اصول مهم برای بحث و گفت و گو "استدلال" است. افراد باید برای گفته های خود استدلال های محکم و تا حد ممکن غیر قابل نقص داشته باشند تا نظرشان محترم شمرده شود. محترم بودن نظر زمانی قلمداد میشود که فرد برای نظر خود استدلالی آورده و بتواند از آن دفاع کند.
ما بهتر است برای احترام گذاشتن به حقوق دیگران به جای عبارت «نظر هر کسی محترم است.» یگوییم «هر کسی میتواند نظر خودش را داشته باشد.»
مردم فکر میکنند چون در طول روز در معرض مسائل و گفته های سیاسی هستند میتوانند دیدگاه صحیحی نسبت به آن داشته باشند! انگار که چون شما زیاد موزیک گوش میدهید میتوانید به خوبی موسیقی را نقد کنید یا یا چون اسب دوانی مبینید بتوانید اسب سوار خوبی باشید.
اگر کسی به این موضوع باور داشت ( که کم هم نیستند) این گفته ها را با او در میان بگذارید، اگر باز هم به این گفته خود تاکید داشت و اصرار ورزید، هیچگاه با او بحث نکنید چرا که در آخر با محترم شمردن نظر خودش شمارا غافلگیر خواهد کرد.