-
Thursday, 8 October 2020، 10:37 PM

امروز خبر فوت آقای شجریان در سن 80 سالگی اعلام شد و نارارحت کننده بود، بهرحال مرگ هر انسانی ناراحت کنندهاست و این رو تسلیت میگم خدمت عزیزان و هواداران ایشون. اقای شجریان در طول سالها بت شده اند و از خط قرمز های برخی. و این در حدیست که چه بخواهید از خمینی انتقاد کنید در مقابل مذهبیون، و چه انتقاد از شجریان در مقابل معترضین..
متاسفانه در ایران، رسانهای وجود ندارد که بخواهد در رابطه با اینچنن مسائلی صحبت کند و پاسخگوی ابهامات باشد. از آنجایی که ایشان محبوب هستند حتی رسانه هایی که علم دارند بر اعمالش، ذره ای اقدام نمیکنند تا این بت های کاذب شکل گرفته در جامعه را شکسته و بگویند ایشان آنچنان که باید و آنچنان که میگویند خارقالعاده نیستند. چرا؟ چونکه از بازخورد منفی هراس دارند.
محمدرضا شجریان پیش از خواندن آواز قاری قران بوده و به تبعیت از پدر به قرائت قران میپرداخته. پس از مهاجرت به تهران، به مدت پنج سال در کلاس جناب اقای مهرتاش آواز آموختند.
ایشان در طول سالیان حکومت پهلوی حضور فعال در مراسمات و اجلاس ها داشتند.حتی در دوران حکومت پهلوی وی نام خود را به {سیاوش بیدگانی} تغییر میدهد. استدلالی که خود داشته اند این بوده که "میخواستم زمانی که در رادیو موزیک میخواندم پدرم مرا نشناسد!"
اما برای من سوال است چرا پس از انقلاب با نام خود آواز میخواندند؟
من فکر میکنم دلیل این اقدام آن بوده که در زمان شاه فقید داشتن نام های پارسی مد بوده! بخاطر عرق وطن و میل به دوری از مذهب.
در سال های انقلاب ایشان اقدام میکنند به خواندن اهنگ های ضد شاهنشاه! سه موزیکِ
- " برادر بیقراره"
- "ژاله خون شد(کشتار انقلابیون در میدان ژاله)"
- ایران ای سرای امید( شعر هوشنگ ابتهاج برای خمینی)
سپس از دیگر اقدامات ایشون میتوان به مصاحبهاش در روزنامه بامداد " چاپ مرداد 58" اشاره نمود که بیان میکنند
(نباید صدای ابتذال دوران شاهنشاهی تکرار شود، خواننده های خائن باید کنار رفته و ممنوع الکار شوند.)
ربنای شجریان
ربنایی که شجریان اقدام به خواندن آن کرده در حقیقت اثری است از آقای {جواد ذبیحی} آقای ذبیحی پس از انقلاب بعلت ارادت و علاقهای که به محمدرضا شاه داشته اعدام میشود و در روز های مانده به ماه رمضان این احساس ضعف در رسانه شکل میگیرد که ربنایی جز صدای منصوری ندارند! پس محمدرضا شجریان اقدام میکند به بازخوانی ربنای مرحوم ذبیحی و از این طریق میشود صاحب ربنای نسل فعلی!
و در چند سال گذشته نیز به یاد داریم که برخی رای دادند به حسن روحانی تا ربنا در تلویزیون پخش شود درحالی که اعتقادی به روزه نداشتند.
فساد مالی و خیانت ایشان به مردم وطن
ایشان سال1382 پس از زلزله بم اقدام میکنند به جمع آوری کمک های مردمی برای کمک به زلزله زده ها، اما بر خلاف اینکه بخواهند برای زلزله زده ها کنسرو و پتو و چادر تهیه کنند، توجه کنید دیگر! در آن سرمای دیماه!! وی در پاسخ به اذهان مردم بیان میکنند که این پولها جمع آوری شده تا برای مردم بم (باغ هنر) بسازیم! چرا که مردم بیش از این چیز ها نیاز به کار فرهنگی دارند و قصد دارم بزرگترین باغ هنر خاورمیانه را در اینجا بنا کنم...( وی این باغ را هیچوقت نساخت)
عدم پخش ربنا در تلویزیون
ایشان در سال 1388 که مرحلهای از معروفیت و محبوبیت فعلی رسیدند، با توجه به موضع عوض کردن های پیشین، یک بار دیگر در این راستا اقدام کردند و در نامهای خواهان آن شدند که صدایشان در تلویزیون پخش نشود! بهرحال شما هم نمیتوانید منتقد حکومت وقت باشید و هم صدایتان از رسانه در حمایت آن پخش شود، چطور بگویم، کمی ضایعاست!
در حواشی گفته میشود ایشان ممنوع الکار شدند که دروغی بیش نیست. در سالهای پس از 88 کنسرت های فراوانی داشند که در تهران حتی برخی بلیت ها تا 100 هزار تومان نیز فروش میرفت! (صد هزار تومان بلیط در 10 پیش..)
انتخابات حسن روحانی
در این دوران انتخابات حسن روحانی یکی از وعده ها و مانور های ایشان آن بود که من صدای ربنا را به تلویزیون ملی باز خواهم آورد. انگار که کسی عمدا صدای ایشان را پخش نکرده باشد..
و خود ایشان نیز نقد میکنند که چرا صدای من نباید در رسانه ملی پخش شود؟ انگار که صفحه شخصیست، یک روز مایل باشیم بگذاریم و روز دیگر نه، و روز بعد چرا نگذاشتهای؟!
در طول انتخابات ایشان نیز از آقای حسن روحانی حمایت کردند.
در آخرین خبری که از ایشان خواندم چنین بود که آقای شجریان قرار است آوازی در مدح هاشمی رفسنجانی بخواند :))
هنر آقای شجریان
نکتهای که به آن نپرداختم موسیقی ایشان بود، چرا که بنده در این زمینه علم کافی ندارم. اما آقایان:
- گلپایگانی
- استاد ایشان آقای مهرتاش ( در پاسخ به بیانات شجریان که مدعی میشود استادش به آواز وی ضربه زده!)
- شاملو که موسیقی ایشان را به عرعر تشبیه میکند
- مظفر شفیعی از اساتید ردیفدان و مدرسین موسیقی
- منتشری
- اگر میل داشتید دیگرانی نیز قابل اضافه شدن به این لیست هستد از جمله دامادشان و..
چنان که آقای پیزنیکان از نزدیکان و دوستان ایشان در مصاحبهای میگوید
" کسی که ساز و آواز گوش میکند باید درک و دریافتی از هنر و ادبیات داشته باشد. بعد از سال 88 خیلیها به یک باره طرفدار شجریان شدند، این اتفاق عجیبی بود که خودِ این طرفداران هم نمیدانستند طرفدار چه کسی هستند و به هیچ وجه با هنرِ شجریان آشنا نبودند.آنها طرفدار هیجانات سیاسی اطراف شجریان شده بودند.
اینها برخی ابعاد زندگی اجتماعی، سیاسی و هنری آقای شجریان بود.
و در زندگی شخصی:
شجریان در دهه هفتاد که همسرشان پا به کهولت سن گذاشته و خود در 60و اندی سالگی هستند تصمیم به ازدواج میگیرند، با چه کسی؟ با خواهر همسر پسرش! باورتان میشود ؟ محمدرضا شجریان باجناق پسرش است..! ایشان با خانمی جوان زیر 30 سال ازدواج میکنند و در همان سالها مراسم ازدواج خود را نه در وطن، بلکه در پاریس برپا میکنند! پس از آن نیز به جهت بدنیا آمدن رایان فرزند همسر دومشان به ونکوور کانادا رفته و فرزند آخر خود را در آنجا بدنیا میآورند...
--
شاید بگویید چرا وارد زندگی شخصی ایشان شدم، پاسخ من این است:
زمانی که کسی به درجه ای از شهرت و معروفیت میرسد، و میتواند الگویی برای جامعه باشد تقاص ان این است که حریم خصوصی آشکاری باید داشته باشد، تقاص هم نه! کار خوب کند که حریم خصوصیاش نشود مثالی برای فساد. بهرحال هر ویژگی مثبتی، بازخورد های ناخوشایند دارد، شخص قدرتمد هم مسئولیت بیشتری دارد.. هر که بامش بیش برفش بیشتر.
نکات فوق همگی حقایق تامل برانگیز زندگی ایشان بود. تعریفتان از نان به نرخ روز خور چیست؟ آیا در این زندگی نامه ندیدید؟ من کاری به اینکه با جمهوری اسلامی بوده یا شاهنشاه، ندارم! اما چرا انقدر تمامی اعمال ایشان بر اساس منافع بوده؟ چرا کسی که در رادیو، تلویزیون حکومتی آواز میخواند، پس از زیر رفتن آن حکومت، زیرآب دیگر خوانندگان را زده و آنها را متهم میکند به مبتذل خوانی؟ و خواهان آن میشود که بیکار شوند؟ و اگر مخالف حکومت است چرا در تملق میل دارد از هاشمی رفسنجانی بخواند؟ یا از کاندید های ریاست جمهوری حمایت میکند؟
بنظر شما حال اگر رشدی ایشان داشته حاصل همین زیرآب زنی ها نیست؟ بهرحال فضای بی رقیب بوده دیگر! از هم دورهای های ایشان تقریبا هیچکس از فیلتر انقلاب نتوانسته عبور کنه و تنها ایشان بوده اند که باقی مانده، فکر میکنم اگر من هم بودم با این صدای نکره ای که دارم برتر میشدم! چرا که فضا بی رقیب است و یک تکه سنگ هم میتواند برترین باشد. همانطور که اکنون نیز فرزندانش یکی پس از دیگری درحال تک روی مافیا گونه در میان موسیقی ایران هستند.
شخصی که نه در زندگی سیاسی، نه اجتماعی و نه شخصی نمیتواند الگو باشد، نمونهی خوبی برای ستایش و بت سازی و مقدس کردن نیست.
در آمار مطالعه کردم که تنها 28 درصد ایرانیان موسیقی سنتی گوش میدهد که اگر تمامی این 28 درصد را هم از مریدان آقای شجریان بنامیم باز هم این همه بازتاب و ناله های موجود در فضای مجازی عجیب است و این را به ما میفهماند که چقدر پیروی کورکورانه و از روی نادانیست. بهرحال خدارحمت کند ایشان را، اماجان کلام این بود که چنین شخصیتی لیاقت آن را ندارد تا با فرهنگ و تمدن و هنر ایران گره بخورد، چرا که بنده به دلایل متعدد و همچنین مسائل فوق، وی را لایق چنین ستایشی نمیبینم و نمیدانم.
ممنونم از اینکه مطالعه کردید./