وبلاگ شخصی علی پیروزمند

اینجا بازتابی‌ از دغدغه‌مندیها، مطالعات و تأملات من، در باب سیاست، جامعه و زندگی است.

مشکل ما گول خوردن است نه بی‌اطلاعی

مشکل ما با ایده های بد این است که آنها مشتری زیادی دارند. من فکر می کنم ما زمینه اطلاعات غلط را از دست داده‌ایم. اغلب اوقات این دشمن ها نیستند که مشکل ایجاد می کنند. این واقعیت است که بسیاری از مردم مایلند تقریباً به هر چیزی باور داشته باشند.
(مطالعه 3 دقیقه)

تفکرات بد، بد تر از قوانین بد هستند، چون مسری هستند و بین مردم منتقل می‌شوند.

  اگر شما صد میلیارد نفر هم  داشته باشید که هر چیز احمقانه‌ای را که به آنها گفته می‌شود باور و عمل خواهند کرد، مهاجمان همیشه راهی برای ارائه آن ایده های بد پیدا می‌کنند. اما باید در نظر داشت که چقدر از نادانی های امروز حاصل از ساده لوحی و گول خوردن است و چقدر از آن نتیجه‌ی فقدان اطلاعات.

امروز این را با کلاهبرداران می بینیم. ما پیام‌های تبلیغاتی کلاهبرداری را مسدود می کنیم، مهاجمان در عوض شروع به تماس گرفتن میکنند. ما تماس های تبلیغاتی را پاسخ نمی‌دهیم، آنها حمله به صفحات مجازی‌مان را آغاز می‌کنند! 

می‌خواهم بگویم ایده‌ها سر انجام هدف را پیدا می‌کنند.

مثلا آماری را خواندم که

  • در طول یک سال بطور متوسط 7/5 میلیون ایرانی به فال‌ میگیرند!
  • یک سوم از ایرانیان باور های خرافی عجیب دارند.( برای مثال پیشانی بلند)

این مشکل عمیق تر است.

 ما می‌توانیم ضعف سیستم آموزشی و فضای مجازی و نظام تربیت را به هر شکلی که می‌خواهیم سرزنش کنیم. این به ما اجازه می دهد تا از یک حقیقت بسیار ترسناک تر، و بزرگتر را ببینیم. یعنی اینکه عیب فراتر از اینهاست و ما ناخواسته درحال تبدیل شدن به یک ملت نادان هستیم. نمیگویم نادانیم! میگویم درحال تبدیل شدنیم. شاید اگر 100سال گذشته چنین باور هایی وجود داشت امروز بی‌عیب بود. اما امروز چرا ؟ چرا آدمها توانایی مطالعه کردند را ندارند؟ یا به این انتخاب نه می‌گویند؟ چرا مایلند همه‌چیز را تقصیر حکومت و دین بنویسند؟ فکر میکنم اگر روند به همین شکل پیش‌رود نادانی فراگیر میشود و افراد نادان نمی‌توانند در یک سیستم حکومتی زنده بمانند که به آنها اجازه میدهد بر خلاف منافع شخصی خود رفتار کنند، چرا که واقعا این کار را می کنند.

ما باید تفکرات معیوب را اصلاح کنیم چرا که حمله کردن به آنها اشتباه است.

حکومت ها دو انتخاب پیش رو دارند در باب فکر مردم جوامع‌شان! آنها را محدود کنندو یا به آنها آزادی بدهند. من فکر میکنم از دست دادن بیشتر آزادی انتخاب بسیار آسان تر از آموزش یک جمعیت است. فضای مجازی فعلی مردم را بیشتر از آنچه که باید نادان و سطحی بار می‌آورد. شاید با خود یگویید چرا ؟ این حداقل آزادی هم گزفته شود؟ من فکر میکنم باید محدود شود چرا که مردم با این انتخاب رسما درحال آسیب زدن به خود هستند. و  غم انگیزترین قسمت این است که ما حتی در مورد مشکل صحبت نمی کنیم. ما فقط توضیح میدهیم در مورد مردم، که چگونه در حال لذت بردن از  از مشکل هستند.

 

کنترل شیوع باور های احمقانه یک استراتژی نیست. اگر می خواهیم زنده بمانیم باید آنها را اصلاح کنیم.

 


پ.‌ن۱: از آنجایی که می‌دانم این روز ها هر بحث و موضوعی در ذهن افراد پیوند می‌خورد به مسائل سیاسی، لازم است این نکته را یادآوری کنم که این مسئله را فقط از جنبه‌ی اجتماعی بررسی کردم و اگر با دید سیاسی به آن بنگرید ممکن است صحیح نباشد، من را دیکتاتور بخوانید و یا هرچیزی...

  • اینکه مشکل بی اطلاعی نیست و گول خوردنه، خیلی واقعیه. چون یه خطای شناختی داریم که تمایل داریم مسائلی رو باور کنیم که با باورهای قبلی ما همراستا ترن. یه مثال فال زدی که تایید کننده ی این امره. مردم فال میگیرن که جملاتی رو بشنون که میخوان. مثلا بشنون که ای صاحب فال همه چیز خوب میشه.

      مشکل اصلی به نظرم سیستم آموزشی و تربیتیه. ما معمولا بلد نیستیم زندگی کنیم. تو بیای فضای مجازی رو کلا برداری، بازم مردم به سمت زندگی هوشمندانه پیش نمیرن. کما اینکه پیش از این هم باورهای احمقانه وجود داشته. درسته که این فضایی که در حال حاضر هست، تشدید کننده ست. جزو علل هم هست. ولی علت اصلی نیست.

    پاسخ:
    ممنونم که مطالعه کردی! 
    همینطوره واقعا، من هم تا حد زیادی نظام تربیتی رو مقصر میدونم، همینطور کلیشه ها و...
    و از طرفی متاسفانه از جوامع پیشرفته فقط فضای مجازی و از جوامع سنتی هم همین تفکرات عجیب
    به معنای واقعی معضلات رو گلچین کردیم..
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">